یادداشتی بر فیلم The lobster

ارسال شده توسط مهدیسا دباغیان در 94/11/12:: 2:22 صبح


لابستر فیلمی به کارگردانی یورگوس لانتی موس، زندگی افرادی را بتصویر میکشد که بنوعی دست به انتخابی توام با تحمیل شرایط میزنند. دیوید،کارکتر اصلی این فیلم هم، از بد حادثه به این انتخاب دچار می شود. انتخاب اول، کابوس یا افسانه ای است که در آن ظرف 45 روز باید برای زندگی خود شریک و همراهی بیابد و تنها محدودیت زمانی است که با جبری که ایجاد میکند، شرایط را از مدار منطقی اش جدا می کند و استحاله به حیوانی که هر کس بازهم به انتخاب خود بر میگزیند، سرانجام این مسیر است. در این افسانه یا کابوس، زندگی با تمام مقتضیات و مناسبات مخصوص به آن جریان دارد و از جمله آنها شکار است. در واقع شکار یکی از فعالیت های فرصت ساز آدمهای این افسانه است. آنها با کشتن مجردهایی که به دنیا و یا بعبارتی افسانه و یا کابوسی دیگر تعلق دارند، بر فرصت 45 روزه خود می افزایند . به زعم من تفکر غالب بر آنچه که این فیلم، به نمایش می گذارد بنوعی برخاسته از آبشخور اندیشه ناشی از اراده معطوف بقدرت است و این در قالب کشتارهای هنگام شکار ، تنها برای فاصله گرفتن از استحاله به حیوانی که برگزیدند ، و یا آنجا که مردی که مدعی عشق و علاقه به همسرش است، وقتی میفهمد که یکی از آن دو شانس زنده ماندن دارند، ترجیح میدهد که خودش یکی از ان دو نفر باشد و حتی با پذیرفتن شلیک بسمت همسرش بر قساوتی که ناشی از میل به زندگی ست ، صحه میگذارد و نیز وقتی در افسانه ای موازی، که با تحریم روابط عاشقانه و جنسی مواجهیم زن نزدیک بین هم، بعد از کور شدنش، باشکایت اینکه " چرا اونو کور نکردی و چرا منو کور کردی" بازهم تمرکزی بر همان اندیشه نیچه ای دارد .
تلاش کابوس وار آدمی به زندگی ای که دچارش شده و به رسمیت شناختن خلق و خوی حیوانی بعنوان بخشی از آدمیزاد که کتمان نشدنی ست، ادراک اینکه معیارهای آدمیزاد تا چه اندازه متاثر از جامعه و قوانین حاکم اکتساب میشود، از جمله دریافت های من از درونمایه این اثر سینمایی ست...
در سکانس آخر این فیلم که پایه های مدار اصلی را به چالش کشیده و متزلزل میکند، در واقع دیوید با نمایش گذاردن کشمکش خود برای کور کردن چشمهایش ، بنوعی با وام گرفتن از همان معیار وجه اشتراک ظاهری، که در ساختار فیلم جای گرفته، منطق اصلی نهفته در فیلم، یعنی اراده معطوف به قدرت را به چالش می کشد . اگرچه شاید این پایان باز بنوعی بر جذابیت فیلم افزوده اما از این حیث میتوان گفت همین تزلزل و ابهامی که در ذهن مخاطب از تماشای سکانس آخر ایجاد میشود، می تواند جرقه های پسا ساختارگرایی را با وجود داشتن ساختار ی مشخص به ذهن بکشاند.

*اراده معطوف بقدرت: هایدگر معتقد است اراده معطوف بقدرت از دیدگاه نیچه، از یکسو نحوه ی وجود موجودات (ماهیت) را بیان می کند و از سوی دیگر این اراده به هیچ وجه مستلزم خواست و اراده ی فرد بخصوصی نیست. بلکه تنها مستلزم گوهر و ماهیت موجودات یا نحوه وجود آنهاست. اراده معطوف بقدرت، موجب دگردیسی در امور و پدیده هاست.

مهدیسا دباغیان/ 9 بهمن