ادراک بصری

ارسال شده توسط مهدیسا دباغیان در 95/1/10:: 1:46 عصر

 

 

اولین چیزی که از  تصویر شماره 1درک کردم ، محدودیت و چارچوبی بود که به نمایش گذاشته شد. بنوعی سانسور با تعریف کلی .

اما در تصویر اصلی (تصویر شماره 2) ، محدودیت و خفقانی که چارچوب القا میکرد، با یکسان سازی و تکرار، تلطیف شده و به اندازه قبل نیست. در واقع اگرچه از نظر منطق ومحتوا تکرار میتواند نشان از شدت و تمرکز بر محدودیت  داشته باشد، اما از نگاه من و به لحاظ بصری با غلبه رنگ و فرم ،گویا اثر، مفهوم خود را به چالش میکشد و با آن در تضاد است.

جالب آنست که صاحب اثر در بیانیه خود در نمایشگاه مربوطه نوشته است: "هدر رفتن استعدادها به عنوان یک عارضه در سیستم‌های آموزشی یکسان‌ساز همواره به عنوان یک دغدغه مورد توجه‌ام بوده، چرا که از نزدیک آموزش و مسایل مرتبط با آن را لمس کرده‌ام."

لطیف شکری در چیدمان "بدون عنوان" خود با پارچه‌های مچاله شده در قاب‌های کوچک چوبی سیستم آموزشی کشور را که در حال یکسان‌سازی استعدادهاست مورد انتقاد قرار داده است. اما آیا به راستی در جهت القای مفهوم مورد نظرش موفق بوده است؟ 

آنچه که مسلم است اینکه، هنر  با نگاه مفهومی و اعتراضی به مسایل مختلف اجتماعی، سالهاست که مورد نظر است. اما در چنین روزگاری که مفهوم برجسته تر از قبل شده صورت و زیبایی چه جایگاهی دارد ؟ آیا می توان نقش آن را در رسانیدن مفهوم منتفی دانست؟ 

به زعم من  مدیوم های مختلف در حوزه های متفاوت هنر با قالب و فرمت زیباشناختی منتخب و منطبق بر سبک و سیاق و سلیقه صاحب اثر ، نقش موثری بر هنر نامیدن اثر و تمایز ان از تئوری  های محض فلسفی دارد، که شاید نتوان بسادگی از کنار آن گذشت.