خوانشی بر شعر سراب و آیینه علی توزنده جانی
ارسال شده توسط مهدیسا دباغیان در 95/10/20:: 11:41 عصرپنچره را غباری گرفته است
و انبوه خستگی ست
روی صندلی کوتاه
یادهای کودکی احاطه کرده
بستر خاکستری مرا
سراب و آیینه
دو بستر نا متجانس
که از تو به ارمغان دارم
گاه سراب و
گاه آیینه
به سراب خو کرده ام
و از آیینه
هر روز
دور و
دورتر می شوم
که دیریست
پاهایم خسته شده اند
و صندلی ام
هی کوتاه و
کوتاه تر می شود
علی توزنده جانی
تابستان 1377
بنظر میرسد که بند اول شعردر فضاسازی و مشخص کردن حال و هوای شعر، رسالت خود را بخوبی ایفا کرده است. واژه هایی مثل غبار ، خستگی و خاکستری در تناسب با هم فضای مورد نظر شاعر را بطور مطلوبی، به تصویر کشانیده است .
پنچره را غباری گرفته است
و انبوه خستگی ست
روی صندلی کوتاه
یادهای کودکی احاطه کرده
بستر خاکستری مرا
ضمن اینکه هر یک از این واژه ها در جایگاه خود نیز معنادار است و از پتانسیل کافی برای ایجاد تجربه ای ملموس در ذهن مخاطب برخوردار است. بعنوان مثال؛ غبار و ارتباطش با گذشته که بوسیله یادهای کودکی بدان اشاره شده است.
اما در مورد واژه بستر، گویی علت استفاده از آن تنها در اصراری که بر آوردن رنگ خاکستری نهفته ، خلاصه شده است.
ضمن آنکه واژه "یادهای" در ترکیب یادهای کودکی به لحاظ شنیداری کمی آزاردهنده است.
دو بستر نا متجانس
که از تو به ارمغان دارم
گاه سراب و
گاه آیینه
تکرار استفاده از واژه بستر در سطر اول بند دوم بسیار هوشمندانه بوده و علت استفاده از این واژه ، در سطر آخر، در بند اول را توجیه می کند.
سراب و آیینه که نام شعر هم بدان اختصاص یافته ، چرایی اش تا به انتها چندان وضوح نمی یابد و بصورت کلی و انتزاعی و گویا آگاهانه ، هاله ای از گنگی و شاید ابهام را ایجاد میکنند.
به سراب خو کرده ام
و از آیینه
هر روز
دور و
دورتر می شوم
که دیریست
پاهایم خسته شده اند
و صندلی ام
هی کوتاه و
کوتاه تر می شود
"به سراب خو کرده ام " کلیشه ای و نامتناسب با جنس سایر جملات بنظر میرسد . ردپای علت و معلولی در بند آخر و در مورد آینه به خوبی نمایان است و با استفاده از " صندلی ام هی کوتاه و کوتاهتر می شود،شاعر، بند اول را در ذهن مخاطب گره گشایی می کند.
خوانش من بر این شعر، با رویکرد جزئی نگر ساختارگرایی و برای دست یافتن به جهان متن بوده و عوامل بیرونی موثر یر متن در نظر گرفته نشده است.
مهدیسا دباغیان