درباره فیلم چشم اندازی در مه
ارسال شده توسط مهدیسا دباغیان در 96/11/21:: 2:20 عصر
مثل همیشه انجلوپولوس و قاب بندی های هنرمندانه، استفاده از ابجکت های نمادین و حرکات تئاتری و از همه مهمتر موسیقی و رسالتش در فیلم و در نهایت اونچه که منو عاشق این کار گردان کرد، بار فلسفی فیلم که به کمک تصویر و نه واژه به مخاطبش منتقل میشود.
اما سهم من از این فیلم چند تا علامت سوال بود
براستی یه دختر بچه نوجوان که به تازگی مورد تجاوز قرار گرفته چه درکی از عشق می تواند داشته باشد؟
ایا چشیدن لذت و ناگزیری رنج مسیر اونو به این درک از لذت سوق داده؟
یا فرار از تخریب و ویرانی حاصل از تجربه مورد تجاوز واقع شدن؟ ...
برادرش(الکساندرو) که دوربین با در نظر گرفتنش به مخاطب می فهماند که او را از قلم نیندازد ، چه فهم و دریافتی از این رخداد دیگر گونه از خواهرش دارد؟
و یا ان، پسری که مورد عشق واقع شد و تلاش کرد تا همدرکی اش را که از مرام ذاتی اش تغذیه می کرد، نمایان کند، انچه که به زبان اورد اشاره به اولین تجربه بود و با این نامگذاری بقول خیلی ها ماهیت و عمق اون حسی که در حال شدن بود را از ان زدود، مسلما او نیز دریافتش از این حسی که بنمایش گذاشته شده متفاوت بود.
و یا درک مخاطبان این فیلم به فراخور متناسب با پیش فهمی که از عشق دارند، یکسان نخواهد بود.
همه انچه که گفتم مربوط به سکانس بعد از کلاب این فیلم است که برای من تاثیر گذار ترین بود.
بعلاوه اعتراف میکنم نمی توانم به چالش کشانیدن مفاهیم انسانی به کمک تصویر، و همراهی موسیقی در ذهنم بواسطه این کارگردان رو، هرگز نادیده بگیرم.
مهدیسا دباغیان