سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لکان و امر واقع

ارسال شده توسط مهدیسا دباغیان در 98/2/24:: 6:53 صبح

لکان دستیابی به امر واقع را تنها با از میان برداشتن زبان و تامل در هستی و بدون گفتمان ممکن می داند. اما این کار ممکن نیست چون واقعیت های مفهومی شده، تنها وسیله ای هستند که زبان برای توصیف جهان پیرامون در اختیار ما می گذارد.
معناباختگی ارزش ها و ساختارها و سیستم ها و تماس با امرواقع از اتفاق های نادر زندگی است.
به تعبیر لکان؛ روان زخم امر واقع.
با این توضیح، اگر بخواهم لکانی به تصاویر نگاه کنم
هرچه اثری زبانش فردیت یافته تر می شود، در واژه های کمتری به بند می افتد، گویی ساحت واقعی یا امر واقعی را بهتر به نمایش گذاشته است.
اما در این میان ، نقد و تفسیر و تحلیل اثر هنری، که به کمک واژه ها صورت می گیرد، دوباره ساحت واقعی را به ساحت نمادین می کشاند، تا درک را میسر و دسترسی به ناخودآگاه هنرمند را بینافردی(خالق اثر و مخاطب اثر) کند. این در حالی ست که با نگاه لکان از امر واقع دور و دورتر می شویم.
به نظر من، با نگاه لکان، نقد هنر، ادراک را در دو ساحت خیالی و نمادین جاری می کند.
اگر تصویر در آنی هم از مرز زبان های معلق در کائنات گذشته باشد و دسترسی به ساحت واقع را میسر کرده باشد، نقد هنری به واسطه ابزارش که زبان است، ان را از این ساحت دور می کند.

اگرچه با توجه به تفاوتی که لکان میان سوژه بیانگر با سوژه بیان، قائل است دو نفر هرگز نمی توانند همدیگر را بفهمند، اما من می پندارم شاید تنها با نگاه بی واسطه به اثر و سکوت بتوان اندکی به ساحت واقعیِ انچه هنر است(اثر هنری یا کنش هنری) نزدیک شد و فهم و درک نسبی صورت بگیرد.
و او که از هنر می نویسد درک خودش را به بندِ زبان و ساحت نمادین می کشاند، چون زندگی در خارج از ساختار زبان برایش ناممکن است.

 

مهدیسا دباغیان