سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرگ خدا

ارسال شده توسط مهدیسا دباغیان در 97/9/9:: 10:37 صبح
اگر منظور از مرگ خدا را در اینکه خدای امروز قدرتش را در زندگی بشر از دست داده است بدانیم، باید گفت که مرگ خدا در واقع با سوبژکتیویسم آغار شده و نیچه تنها ان را علنی کرده است. 
اگر برای بشر خدا همان حقیقت بود، می توان گفت مرگ خدا، مرگ حقیقت را بهمراه دارد.
در جهان نیچه ای حقیقت همانست که من می خواهم. همان قدرت. زمان نمی تواند واقعیت داشته باشد. زبان یک توهم است. منطق یک خطابه است. جهان حاصل تصادف است.
باید مرگ خدا را مرگ مطلق ها  بدانیم، یا بعبارتی مرگ ارزش های مطلق، که مرگ اخلدق را درپی دارد. و این یعنی برای زیست اخلاقی دیگر هیچ توجیهی وجود ندارد و همه انچه از اخلاق و زندگی اخلاقی باقیست عصاره باقیمانده از سنت ها و عادت هاست. *جهان نیچه ای در روزگار معاصر بوضوح، قابل درک است.

 مهدیسا دباغیان 
 

درباره شعر دریا

ارسال شده توسط مهدیسا دباغیان در 97/9/9:: 9:42 صبح
در کشور من 
نام هیچ زنی دریا نیست
دریا هزاران سال پیش
روسری آبی اش را از سر برداشت
و تمام زن ها کوه شدند

حسین رضایی



برداشتن روسری در این متن و نشانه رفتن زنانگی یا جنسیت و هویتی که زمان و زمانه تعریفش می کند ... دریا هزاران سال پیش روسری آبی اش را از سرش برداشت 
1-آیا دریا به خواست خودش اینکار را کرد؟
2-آیا دریا مجبور به اینکار شد؟ 
و حتی  در مورد پیامدهای این کار؛

3- آیا رضایتمندی از اینکه تمام زنها کوه شدند وجود دارد؟
4-و یا اعتراض به اینکه تمام زنها کوه شدند؟

بنظر من با توجه به قابلیت ابهام و پتانسیل تاویل های متفاوت نهفته در متن، میتوان گفت با توجه به مورد  1 و 4 میتوان رویکرد ضد زن را از این متن دریافت کرد. اگرچه استعداد یافتن نقطه مقابل این رویکرد هم قابل فهم است. و من از این بابت متن را دارای قدرت تاثیر گذاری و چالش بر انگیز برای مخاطبش می دانم.

 مهدیسا دباغیان  

عکاسی و چیدمان

ارسال شده توسط مهدیسا دباغیان در 97/9/9:: 9:38 صبح


عکاسی صحنه آرائی شده یا staged photography
گونه ای از عکاسی است که در آن عکاس سوژه را در جلوی دوربین، به منظور بدست آوردن نتایجی خاص، تغییر یا آرایش می دهد، بنوعی نقش یک کارگردان را ایفا می کند. این رویکرد با تاکید بر ماهیت داستانی تصویر و فراتر رفتن از مفهوم محدود رسانه و دادن آزادی عمل به تخیل عکاس است. 
اینستالیشن و عکاسی؛ 
به آرایش اشیا جهت تماشای عمومی اینستالیشن اطلاق می شود،که هنرمند آنها را در فضایی خاص که بستگی به تاثیر آن بر روی کنش های متقابل بقیه اجزا دارد، شکل داده است. 
وقتی یک عکاس به این نمایشگاه وارد می شود و عکاسی می کند، همه آنچه در قابش قرار میگیرد، اگرچه به انتخاب و سلیقه خودش می باشد، اما بنوعی لنز دوربین تنها مدیومی ست برای بیان هنر چیدمان. در واقع  گویی عکاسی به خدمت اینستالیشن در می آید. و این دقیقا نقطه مقابل عکاسی صحنه ارایی شده است. در آنجا این اینستالیشن و چیدمان است که به خدمت عکاسی در می آید.

حال بیایید اینگونه ببینیم که در اینستالیشن و عکاسی، اشیا مورد استفاده برای رساندن مفهوم هم، "عکس" باشد، آنوقت میتوان گفت که عکاسی بخدمت عکاسی در آمده است. با این تفاوت که رسالت هر کدام از این واژه ها متفاوت است. در عکاسی اول ابژه عکس در رابطه اش با عکس های دیگر و برای رسانیدن مفهومی خاص است و در عکاسی دوم دوربین مدیومی است برای بیانگری. 
در نهایت اینکه نه تنها تعامل دو حوزه متفاوت از هنر، بلکه جهت این تعاملات و تقدم و تاخر در اولویت قرار گرفتن هر یک از حوزه های هنر، در این تعاملات نیز، مفاهیم، معانی و کارکردهای  جدیدی را می آفریند.

مهدیسا دباغیان 


یادداشتی بر نمایشگاه لادن قاجار

ارسال شده توسط مهدیسا دباغیان در 97/9/9:: 9:37 صبح


لادن قاجار متولد تهران و فارغ التحصیل رشته هنرهای تجسمی از دانشگاه هنر شیکاگو می باشد. 
او بعد از سالهای متمادی مطالعه در حوزه های فلسفی، اجتماعی، علمی، ادبیات، در نهایت به روانشناسی روی آورد.ورود او به دنیای هنر در یک رویای حقیقی در سال 1380 بر او آشکار شد. 
وی در سال 1385موفق به دریافت  بورسیه کامل از دانشکده هنرهای تجسمی شیکاگو وابسته به موزه هنر شیکاگو شد. 
در این نمایشگاه و در تقسیم بندی کلی با سه گونه اثر مواجه بودم؛
1-آثاری فانتزی که جهان رویا را به تصویر میکشد 
2-آثاری که فاصله بین ذهن و عین را نمایان می کرد
3-آثاری که حقیقت مجهول و عینی آینده را نشان میداد

آنچه در وهله اول برجسته تر از هر چیز دیگری در فضای نمایشگاه جلوه گری می کرد، رنگ بود. استفاده از رنگهای شاد و گوناگون و در یک ترکیب بندی سازماندهی شده  و در کنار هم، حاکی از کارکتر آرام و بی تنش هنرمند، در کنار دانش و مهارتِ به خدمت گرفتن رنگ برای افرینش و بیان چالش های ذهنی هنرمند است. جز در برخی موارد که اغراق در استفاده از غلظت رنگ، برای بیانگریِ معنا و توجه گرفتن بیشتری از مخاطب وجود دارد، در مجموع میتوان گفت که لادن قاجار انصافا در این زمینه و بواسطه  میزان تاثیر گذاری اش موفق بوده است.

اگر بخواهم درباره هرسه گونه از کار بطور مجزا توضیح مختصری بدهم باید گفت:
دسته اول - با کمک خطوطی که بوی ناخودآگاه می دهد و رنگ و بوسیله تکنیک محو شدگی و بروز و ظهور  ابجکت ها بدون منطق حاکم بر دنیای واقعیت، گویی لذت نابی راعریان میکند که با وجود اینکه از هیچ منظقی در چینش ابژه ها بهره نمی برد، اما شاید بواسطه انطباق این تجربه ها با تجاربی مشابه در ذهن مخاطب ان را قابل درک می کند.
دسته دوم- آثاری که اگرچه در آن چندان از خط استفاده نشده، اما بواسطه رنگ احساس خط ایجاد و با این ترفند بنوعی فاصله میان ذهن و عین را نشانه رفته است.
دسته سوم- که گویا مهمترین آثار این نمایشگاه  و بهانه اصلی برپایی آن بوده، به آثاری تعلق دارد که هنرمند با کمک تریبونِ بوم و با مدیای نقاشی، چالش های ذهنی خود را مطرح میکند و اضطراب ناشی از این چالش را به کمک فراواقعیت هایی که انقراض بشر را پیش بیینی میکند، به مخاطب انتقال میدهد و بواسطه رنگ و احساسِ خوب ناشی از آن، مخاطب را علیرغم اضطراب معنایی که بر می انگیزد، در پای اثر نگه می دارد، تا قدری بیشتر بیندیشد، که آیا براستی هوش مصنوعی و آنچه در پی دارد، خطرناکترین تهدید بشر قرن بیست و یکم نیست؟


مهدیسا دباغیان


عصر ظلمت

ارسال شده توسط مهدیسا دباغیان در 97/9/9:: 9:30 صبح


اگر به فهمیدن، نه به عنوان یک مفهوم، بلکه بعنوان یک متن نگاه کنیم، از آنجایی که بقول آرنت، فهمیدن فعالیتی پایان ناپذیر است و نتیجه نهایی ندارد، می توان گفت که فهم ما از هر متن، خود متن است که آبستنِ فهم های متفاوت دیگر است و گویی تنها با انتشارش می تواند، پویا باشد و تا مادامی که قابلیت عبور از ذهن های متفاوت را می یابد، زنده است و زایا. و چه بسا در بستر این زایش های پی در پی چنان تغییر بیابد، که گویی جهشی ژنتیکی در موردش اتفاق افتاده است. از نظر هانا آرنت تنها با فهمیدن، می توانیم احساس آشنایی و آسودگی کنیم و زیستن را در جام تحمل خود بگنجانیم.

 مهدیسا دباغیان 
 


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >