سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق؛راه تحمل این زندگی

ارسال شده توسط مهدیسا دباغیان در 98/10/29:: 5:44 عصر

عشق؛راه تحمل این زندگی

1.چگونگی تحمل شرایط زندگی در جامعه این روزهای ما تبدیل به پرسش بخش های زیادی از جمعیت جامعه شده است.افراد زیادی را میبینیم که از افسردگی،پوچی،بی معنایی و ناتوانی روحی در تحمل این زندگی سخن می گویند.
2.بودلر،شاعر بزرگ،پاسخی زیبا به این پرسش می دهد.او معتقد است تنها راه تحمل این بار تحمل ناپذیر "مستی" است.بودلر می گوید برای تحمل این جهان تنها باید مست بود،چه مست شراب،چه مست شعر و چه مست پرهیزگاری.مست شوید تا بتوانید این زندگی را تحمل کنید.
3.اریک فروم،فیلسوف برجسته، معتقد بود تنها راه تحمل این زندگی "عشق" است.فروم مستی با شراب یا سکس یا کار زیاد یا پول را نوعی راه حل دروغین برای مقابله با بار این جهان می دانست.فروم باور داشت که ما ممکن است بواسطه مستی با شراب یا سکس یا پول به طور موقت از این جهان فاصله بگیریم و قادر به تحمل بار واقعیت شویم،اما با پریدن اثر این مستی موقت در حالی که ضعیف تر شده ایم با واقعیت سرسخت زندگی روبرو می شویم.فروم عشق واقعی را تنها راه تحمل این جهان می دانست.از نگاه فروم عشق واقعی یعنی "بخشنده بودن".فروم باور داشت برای بخشنده بودن نیازی به ثروتمند بودن نیست.برعکس،ما چون بخشنده هستیم،ثروتمندیم.اگر فیگور بخشش را بپذیری،آنگاه ثروتمندی.او معتقد بود تنها راه تحمل این جهان رفتن به سوی انسانهای دیگر،عاشقی کردن و بخشنده بودن است:بخشش وجود خود.
4.آنچه که نوشتم به معنای غیر سیاسی شدن و بی اعتنا شدن به نقش ساختارهای سیاسی و اقتصادی در ساختن این زندگی پر از رنج امروزی نیست.برعکس،امروزه عشق کنشی است سیاسی که مانع از جدا شدن مردم از یکدیگر می گردد.بزرگترین برگ برنده قدرت در اعمال فشار خود بر جامعه گیر انداختن مردم در خلوت و تنهایی زندگی و مشکلاتش و شلیک به آنها است.عشق ورزیدن به یکدیگر در معنایی که فروم از آن سخن می گوید یعنی اینکه قدرت نمی تواند شما را به تنهایی گیر بیندازد و مرگ شما را رقم بزند.برای سیاسی بودن باید عاشق بود.

#مصطفی_مهرآیین


بررسی متن:

1-طرح مسئله
2-الزاما ان جوابی که همه گیر شده، بهترین جواب برای مسئله مورد نظر نیست.

3-بنظر میرسد که در باور فروم عشق واقعی نه به یک فرد که معطوف به نوع انسان است. از نطر او راز تحمل بار واقعیت زندگی و پذیرش مرگ در گرو اینست که عاشقانه همه فهم خود را به آغوش دیگری بسپاریم و برویم. این دهندگی در راستای جاودانگیست. همه ما ناگزیریم که فنا را بپذیریم اما انتخاب ازادانه ما بعد از پذیرش این تحمیل می تواند این باشد که نگذاریم همه انچه تا کنون فهمیده ایم نیز با ما به فنا برود.

4-مصطفی مهرایین جامعه شناس معاصر، از پنجره هانا ارنت به پیشنهاد و اعتقاد فروم می نگرد. سیاست به معنای مورد نظر آرنت کنش‌ها و کردارهای عمومی انسان‌هاست که آزادی و اختیار و فاعلیت انسان را در خود نهفته دارند؛
احساس ناامنی و آسیب‌پذیری از جمله شرایط عمومی هستند که همان‌گونه که آرنت تشخیص داده بود در آن شرایط نیاز فوری به اندیشیدن، نیازی سیاسی است. عزم استوار آرنت برای اندیشیدن در دوران ظلمانی قرن بیستم باعث شد که وی معنایی به کلی متفاوت از علم سیاست را آشکار سازد که در میان چندگانگی افراد بشری که در حال زندگی، سخن‌گفتن و کنش متقابل با یکدیگر بودند، فضایی عمومی را آماده کند که به خاطر آزادی بشر به وجود آمده‌ است و قدرتمند است.

#مهدیسا_دباغیان
 


زن و مرد

ارسال شده توسط مهدیسا دباغیان در 98/10/29:: 5:43 عصر
 
من بر این باورم که مردها بواسطه تفکیک وجوه مختلف زندگیشان زمان دلتنگیشان در شرایطی یکسان و در یک رابطه مشخص، متفاوت از زنهاست.
منظورم اینست که مثلا بعد از یک رابطه یا ملاقات، مرد برخلاف زن می تواند به مابقی قسمتهای زندگیش بپردازد و تا مادامی که سرگرم مابقی فولدرهایش(کار، تحصیل،تفریح و..) باشد، بسراغ فولدر مرتبط به رابطه اش نرود، تا اینکه بالاخره به جایی میرسد که جای خالی فولدر رابطه مشهود میشود و انوقت است که تازه میتواند مفهوم دلتنگی را درک کند. این درحالیست که زن یک فولدر بزرگ بیشتر ندارد که همان رابطه است و همه زندگیش را در همان میریزد و تفکیک نمی کند. برای همین هم از همان لحظه اول، نقصانِ فولدر و دلتنگی را بوضوح درک می کند. و تقریبا ان وقتی که مرد به دلتنگی میرسد، زن دیگر به شرایط جدیدش عادت کرده و از این مرحله عبور کرده است. این عدم هم زمانی در باب دلتنگی، اسیب های زیادی به روابطی که مفهوم دلتنگی زیاد در ان شکل می گیرد و کارکرد دارد، میزند.
تا به امروز بر این گمان بودم که همه انچه به تفصیل در بالا گفتم به تفاوت طبیعت و بیولوژی مرد و زن مربوط است که فرمانش از مغز صادر میشود.

اما با توجه به این مقاله و عدم تمایز مغز و تاثیر تربیت در طبیعت با خودم فکر می کنم کدام قسمت از تربیتِ جنسیت زده است که منجر به این تقدم و تاخر در دلتنگی در زن و مرد میتواند باشد؟؟

 
لینک مقاله مورد نظر:
http://m.tarjomaan.com/neveshtar/9618/

فهم از نگاه هانا آرنت

ارسال شده توسط مهدیسا دباغیان در 98/2/24:: 7:5 صبح

اگر به فهمیدن، نه به عنوان یک مفهوم، بلکه بعنوان یک متن نگاه کنیم، از آنجایی که بقول آرنت، فهمیدن فعالیتی پایان ناپذیر است و نتیجه نهایی ندارد، می توان گفت که فهم ما از هر متن، خود متن است که آبستنِ فهم های متفاوت دیگر است و گویی تنها با انتشارش می تواند، پویا باشد و تا مادامی که قابلیت عبور از ذهن های متفاوت را می یابد، زنده است و زایا. و چه بسا در بستر این زایش های پی در پی چنان تغییر بیابد، که گویی جهشی ژنتیکی در موردش اتفاق افتاده است. از نظر هانا آرنت تنها با فهمیدن، می توانیم احساس آشنایی و آسودگی کنیم و زیستن را در جام تحمل خود بگنجانیم.

مهدیسا دباغیان


تحلیل با عینک فروید

ارسال شده توسط مهدیسا دباغیان در 98/2/24:: 7:1 صبح


آنچه در این فیلم می بینیم، پسربچه ای است که در اتاق پدر و مادرش حضور یافته و در جلوی میز توالت از رژلب مادر استفاده می کند، و به کمک حرکاتی بر روی لبش بطرز ماهرانه ای تلاش می کند تا به شیوه ای کاملا زنانه رژ را بر لبش بنشاند. و سپس به سراغ پیراهن مردانه ای در همان اتاق که گویی به همسر مرد تعلق دارد رفته و رد ِماتیک را بر روی یقه پیراهن مرد، بواسطه حالتی بوسه مانند قرار میدهد. و در نهایت لباس را در سبد رختهای چرک در جلوی ماشین لباس شویی گذاشته و به جمع خانواده بر می گردد.

حضور کودک در حریم خصوصی و زناشویی والدینش و استفاده ابزاری از وسیله ای که کاملا بر جنسیت اشاره دارد و به خدمت گرفتن ان برای انجام فعلی هدفمند، حاکی از کنشی کاملا جنسی است که به اقتضای سن کودک این گونه رخ داده است، به تعبیری دیگر می توان این رفتار را ناشی از رقابت و حسادتی جنسی دانست که فروید انرا عقده ادیپ می نامد.

این مفهوم نخستین بار توسط زیگموند فروید در کتاب تفسیر خواب‌ها (سال 1899 میلادی) توضیح داده شد. انتخاب این اصطلاح بر مبنای سرگذشت شخصیت اسطوره‌ای ادیپ بود که براساس آنچه در تقدیر او و پدرش پیش‌بینی شده بود، پدرش را کُشت و با مادرش ازدواج کرد.
در عقده ادیپ، مادر موضوع عشق پسر بچه می شود. او از طریق خیال پردازی و رفتار آشکار، تمایلات جنسی خود را به مادر نشان می دهد. با این حال پسر، پدر را مانعی بر سر راه خود می بیند و او را به صورت رقیب و تهدید می انگارد.
پسر متوجه می شود که پدر رابطه خاصی با مادر دارد که او اجازه مشارکت در آن را ندارد. در نتیجه حسادت می ورزد و نسبت به پدر احساس خصومت می کند. فروید عقده ادیپ را از تجربیات کودکی خودش به دست آورد.

https://www.instagram.com/p/BwusAsSFrpA/

مهدیسا دباغیان


یادداشتی بر فیلم آشغالهای دوست داشتنی

ارسال شده توسط مهدیسا دباغیان در 98/2/24:: 6:59 صبح

وقتی داشتن خاطره که حق مسلم هر انسانی ست در معرض اسیب قرار می گیرد...
آشغالهای دوست داشتنی فیلم دیگری از محسن امیر یوسفی با ویژگی هایی که امضای او را بر روی اثرش می نشاند.
- انتخاب موضوعاتی که هنوز در جغرافیای فیلمساز تابو است
- توقیف چند ساله و عدم اکران فیلم  بعد از ساخت آن
- جسارت فیلم و بدیع بودنش در فرم
 
روایت از سکانس اول فیلم، بواسطه دوربینی که بهمراه جارو برقی و با همان شتاب بر روی فرش سُر میخورد، آغاز می شود. آشغال های دوست داشتنی قصه خاطرات منیر است که بواسطه هجمه های تشویش و اضطراب مسلط برذهن و روانش باید دور ریخته شود.
 منیر، مادر خانه، پیرزنی است که همسر، پسر و برادرش را از دست داده و تنها پسر باقیمانده اش هم، در خارج از ایران مشغول به ادامه تحصیل است. زمان واقعی فیلم سال 88 و حوالی شلوغی های بعد از انتخابات ریاست جمهوری است. به علت ورود اجباری عده کثیری از تظاهرات کنندگان درحین فرار، توسط سیما دختر خاله منیر به خانه منیر، او دچار پریشانی و نگرانیِ ناشی از این همدستی سیاسی و عواقب می شود.
خاستگاه اصلی این فکر باطل، ترسی است که از وقتی در شکم مادرش بود و زنگ در را برای تفتیش خانه زدند، تا همین حالا که  ناخواسته عده ای معترض وارد خانه اش می شوند و خانه اش را ضربدر دار می کنند، در او ریشه دوانیده است.
 او برای رفع این پریشان احوالی و آسودگیِ خاطرش در صورت تفتیتش خانه، بفکر جمع کردن هر آنچه که از خودش و خانواده ش در خانه وجود دارد و جرم محسوب می شود، می افتد و برای این کار از ادمهای درون قاب عکسها کمک میگیرد. بدین ترتیب مخاطب با جهان درون عکس ارتباط می یابد و عکس، که خود دارای  جهانی است که در لحظه ای از زمان که در آن ثبت شده جاودانه شده، واسطه ای می شود تا فیلمساز، مرز زمان و مکان را در فیلم در هم بریزد و ما را باتوهمات ذهنیِ پیرزنی که ضمیر ناخودآگاهش پر از ترس از مخالفت های سیاسی ست، مواجه کند. 
او که به پیشنهاد پسرِ فرنگی اش صدایش را ضبط میکرد تا از اسیب الزایمر در امان بماند، خودش را ناگزیر به دور ریختن آشغالهای دوست داشتنی اش می بیند و بدین ترتیب همه انچه که خاطرات زنی را می سازند، درمعرض فراموشیست.
 
 در این حین، میان ادمهای درون عکس ها که هرکدام نماینده تیپ خاصی از مردم هستند و صاحب تفکر، تعصب و باورهای مخصوص بخود،  گفتگویی شکل می گیرد. گفتگویی میان نماینده جریان های مختلف. صاحبان هر باوری در چارچوب و قاب خود گرفتارند. اما دوربین بیطرفانه این نمایش میان عکس ها را به نمایش می گذارد.
هدف اصلی و دراماتیک فیلم، به چالش کشیدن بیطرفانه جریانهای مختلف است. گویی تکه های حقیقت نزد هر باوری وجود دارد و با پذیرش این و تعامل میان باورهاست که می توان از چنبره زمان و زمانه خود به جلو گام برداریم.
سیما زن فعال امروزی و پسرش آرش که  لبریز از هیجانات سیاسی ست. منصور نماینده چریک های دوره انقلاب 57، صابر ابر منتخب بچه حزب اللهی های دوره جنگ تحمیلی و پدر و مادر نیز نمونه ی سنت های مرسوم و در چارچوب ایدئولوژی های حاکم... و بدین ترتیب پلورالیسم ( تکثر گرایی) و اصالت بخشی به خرده فرهنگ ها و نه فرهنگ مسلط که اقتضای دنیای معاصر ِ انسان است، در این فیلم به تصویر کشیده شده است.
نمادها و نشانه ها در "آشغال های دوست داشتنی" یادگاری ها، موسیقی های نمادین،  شمائل و تیپ هایی که ارجاع به فرامتن دارد، کتابهای مورد اشاره، لباس ها، زیبایی شناسی و تکنیک سینمایی فیلم و فرم آن،  عدم لکنت قصه گویی و روایت یکدستی از فیلم را به صادقانه و صریح ترین حالت ممکن به نمایش میگذارد.
 

https://www.instagram.com/p/BxbMJDKFihM/

مهدیسا دباغیان


<      1   2   3   4   5   >>   >