سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درباره داستان مردگان اثر جیمز جویس

ارسال شده توسط مهدیسا دباغیان در 98/2/24:: 6:57 صبح


 داستانی بلندتر از داستان کوتاه و کوتاهتر از یک رمان
 دارای دو راوی ناشناس و مبهم
روایت بین دو راوی بخوبی پاسکاری می شد.
 توصیف جزییات مو به مو
 کندیِ روند زمانی داستان
 بجز چند گفتگو مابقی داستان همه گزارش یک مهمانی بود و معرفی کارکترها و اشکارگی برخی فرهنگ های بومی ِ منطقه
 استفاده از موتیف
 داستان در چند صفحه آخر مخاطب را به چراییِ انتخاب نام مردگان می رساند.

 

مهدیسا دباغیان


یادداشتی بر عکس های مریم دباغیان

ارسال شده توسط مهدیسا دباغیان در 98/2/24:: 6:55 صبح


بقول احمد شاملو:
این فصل دیگری است
سرمایش از درون ادراک صریح زیبایی را پیچیده می کند.

مجموعه تصاویری که می خواهد چشم را به واسطه کنتراست نور، رنگ، خط و شکل، متمرکز کند. ادراک زیبایی فرم، آنهم منطبق بر سلیقه خالقش، بی انتقال معنا یا مفهوم...
فرمالیست ها معتقدند که آنچه هنر را معنادار می کند، فرم است و در واقع باید محتوا را در قالب فرم بریزیم تا شکل هنری بگیرد.
این دو مجموعه از آثار عکاسی شده، کدام محتوا را در قالب فرم ریختند؟ آیا چیزی جز زیبایی بصری خلاصه شده به واسطه نرم افزارهای گرافیکی است؟
مینیمالیست ها مفهوم را به خلاصه ترین شکل ممکن انتقال می دهند. در پسِ این عکس های مُصِر بر اختصار، کدام مفهوم نهفته است؟
ذهن عکاس بر چه چیزی جز خط و شکلی که از برخوردش ساخته میشود و فضاهای مثبت و منفیِ درونِ کادر و رسیدن به کنتراستی توجه برانگیز، که بواسطه دستکاری ایجاد می کند، مشغول شده است؟
در روزگاری که کیفیات زیبایی شناختی ممکن است صرفا متعلق به مفاهیم باشد، کدام ایده در پسِ این آثار تثبیت شده در لحظه ای از زمان خوابیده، که با درک ِ آن هنر جان بگیرد؟
مینیمالیست ها تلاششان بر این است که با کوچکترین تغییر در فرم، بیشترین تاثیر را روی مخاطب داشته باشند. اگر هنر را بیشتر با ایده و انگیزه هنرمند مرتبط بدانیم، تا احساسی که درباره زیبایی دارد، اگر تصور و معنا مقدم بر فرم تجسمی باشد، اگر تفکر بر تجربه حسی تقدم داشته باشد، آیا باز هم میتوان این مجموعه آثار را آثار هنری نامید؟

https://www.instagram.com/p/Bt5i4L-l2Lx/

مهدیسا دباغیان


لکان و امر واقع

ارسال شده توسط مهدیسا دباغیان در 98/2/24:: 6:53 صبح

لکان دستیابی به امر واقع را تنها با از میان برداشتن زبان و تامل در هستی و بدون گفتمان ممکن می داند. اما این کار ممکن نیست چون واقعیت های مفهومی شده، تنها وسیله ای هستند که زبان برای توصیف جهان پیرامون در اختیار ما می گذارد.
معناباختگی ارزش ها و ساختارها و سیستم ها و تماس با امرواقع از اتفاق های نادر زندگی است.
به تعبیر لکان؛ روان زخم امر واقع.
با این توضیح، اگر بخواهم لکانی به تصاویر نگاه کنم
هرچه اثری زبانش فردیت یافته تر می شود، در واژه های کمتری به بند می افتد، گویی ساحت واقعی یا امر واقعی را بهتر به نمایش گذاشته است.
اما در این میان ، نقد و تفسیر و تحلیل اثر هنری، که به کمک واژه ها صورت می گیرد، دوباره ساحت واقعی را به ساحت نمادین می کشاند، تا درک را میسر و دسترسی به ناخودآگاه هنرمند را بینافردی(خالق اثر و مخاطب اثر) کند. این در حالی ست که با نگاه لکان از امر واقع دور و دورتر می شویم.
به نظر من، با نگاه لکان، نقد هنر، ادراک را در دو ساحت خیالی و نمادین جاری می کند.
اگر تصویر در آنی هم از مرز زبان های معلق در کائنات گذشته باشد و دسترسی به ساحت واقع را میسر کرده باشد، نقد هنری به واسطه ابزارش که زبان است، ان را از این ساحت دور می کند.

اگرچه با توجه به تفاوتی که لکان میان سوژه بیانگر با سوژه بیان، قائل است دو نفر هرگز نمی توانند همدیگر را بفهمند، اما من می پندارم شاید تنها با نگاه بی واسطه به اثر و سکوت بتوان اندکی به ساحت واقعیِ انچه هنر است(اثر هنری یا کنش هنری) نزدیک شد و فهم و درک نسبی صورت بگیرد.
و او که از هنر می نویسد درک خودش را به بندِ زبان و ساحت نمادین می کشاند، چون زندگی در خارج از ساختار زبان برایش ناممکن است.

 

مهدیسا دباغیان


احتمال باران اسیدی

ارسال شده توسط مهدیسا دباغیان در 98/2/24:: 6:51 صبح

پدیداری ساکت از همجنسگرایی

در سال های اخر دهه پنجاه در واکنش به فرمالیسم عده ای از هنرمندان اعلام کردند که:
کنش هنری را باید در فاصله میان هنر و زندگی دنبال کرد. بنظر من، احتمال باران اسیدی تجربه ای است میان این دو.

یکی از ویژگی های برجسته این فیلم، دریافت معنا در لایه های زیرین آن است، که با تمرکز بر کارکتر اصلی فیلم و نشانه های ظریف و ماهرانه ای که بواسطه تصویر و در گوشه هایی از روایت بیان شده، معنایی را در مرحله ای درونی تر انتقال می دهد.

سفر و رجعت به امر برساخته خاطرات، روایت و پدیداری از آنچه که وجودش به دریافت مخاطبش مرتبط است و می تواند نباشد، چنانچه مخاطبش آن را دریافت نکند و بهره مندی به اندازه از زبان و تصویر از دیگر مشخصه های برجسته این فیلم است.

 

https://www.instagram.com/p/BrX8KwdgoLH/

مهدیسا دباغیان


‍ از میل به رهایی تا تجربه فریادی خاموش

ارسال شده توسط مهدیسا دباغیان در 98/2/24:: 6:49 صبح


اولین دریافت شخصیم در مواجهه با این اثر 
1- بیان اثر
2- بیان چگونگی ایجاد اثر که خود، بخشی از اثر است
و گویی مورد دوم از اهمیت بیشتری برخوردار است. چون علیرغم اینکه در وهله نخست تنها با فرم مواجهیم، اما در پسِ این فرم معنایی نهفته که بخشی از ان در گرو نحوه ی ایجادش است که تعریف می شود.
خطوطی که بواسطه حضور "طی" بر روی تابلو ایجاد شده، هم جنسش و هم صورتش پارچه ای و نرم است. و با وجود اینکه پتانسیل رهایی و خرسندی و رضایتِ حاصل از آن را در خود دارد، اما در چینش و ترکیب بندی حاصل از کنار هم قرار گرفتن همان خطوط، به فریادی می ماند که محصول ظلمی ست محصور در زمان، که با واسطه شکل گرفته است. و این همه در حالیست که اثر ایجاد شده کمتر از نصف قاب را آنهم در پایین پر کرده و بقیه را خالی و سفید رها کرده است، بطوری که می توان حسرت رهایی را در نیمه بالایی قاب متصور شد.

 

https://www.instagram.com/p/Bpvz4zfAywv/

مهدیسا دباغیان


<      1   2   3   4   5   >>   >