سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تحلیل تصویر

ارسال شده توسط مهدیسا دباغیان در 98/2/24:: 6:40 صبح

قالب ها و الگوهایی که سلیقه، ذوق و لذت ناشی از یک اثر هنری را ایجاد می کنند، همیشه و الزاما ثابت نخواهند ماند. خواه در یک دوره و پارادایم از تاریخ هنر و خواه در سیر سلیقه، در زندگی یک فرد. چنانچه با این نگاه و از این زاویه، به تصویر مورد نظر و انچه که نظم درونش را بهم ریخته بنگریم، در قیاسش با هارمونی و نظمی که همیشه در پس ذهن، در سنت تاریخی هنر، الگویی از زیبایی شناخته شد، درکی دیگر گونه می توان یافت.

https://www.instagram.com/p/Bfqmy6kn8iy/

مهدیسا دباغیان


یادداشتی بر یکی از آثار بابی بکر

ارسال شده توسط مهدیسا دباغیان در 98/2/24:: 6:37 صبح

بابی بکر ‏ در سال 1991 در تنسی ‏ متولد شد و در نشویل آمریکا مشغول به کار و زندگی است. او عکاسی و ‏مجسمه سازی را بطور رسمی در دانشگاه بلمونت آموخت. ‏
بطور عمده آثار بابی بکر، عکاس نشویلی، جهانی را منعکس می کند که در آن واقعیت با غیر ممکن ها ‏بوسیله مرزهایی شکننده در هم تنیده شده است. و این امر، تجربه ویژه و حالت خاصی را در مخاطبش برای ‏خارج از انتظار بودنِ آنچه که با آن مواجه می شود، ایجاد می کند.‏
‏ چشم انداز سیاه و سفیدی که در اغلب آثارش دیده می شود، کنتراست بصریِ تاثیر گذاری را ایجاد می کند. ‌‎ ‎ایجاد کشمکش های بصری، بوسیله هایلایتِ نقاط اتصال و احساسِ ترس و اسارت از همه و هیچ چیز، نور و ‏تاریکی، مرگ و تولد دوباره، از دست دادن هویت و کشف دوباره خود، به صورت شیوه ای قدرتمند در آثارش ‏نشان داده می شود و این امر اغلب از طریق قرار دادن هوشمندانه هندسی و دوگانگی آبجکت ها صورت می ‏گیرد. ارائه عالی و برانگیزاننده تفکر و تامل از ویژگی دیگر عکاسی بابی بکر است. وی ‏بواسطه سادگیِ نهفته در سبکش، پیچیدگی معنایی و محتوایی اثارش را بازگشایی می کند، تا ادراک و ‏دریافت آن ممکن شود.
آنچه در تصویر مورد نظر،مشاهده می شود، حجم خالی یک اتاق است که آینه ای در آن و بر روی دیوار قرار ‏گرفته که یک مردی در مقابل آینه است و تصویری که از مرد در آینه دیده می شود، نه تصویر چهره اش که ‏در مقابل آینه است، بلکه تصویر پشتِ مرد است که ما به عنوان مخاطب شاهدش هستیم. ‏
شُره ای از رنگ را در پایین آینه می بینیم که بر روی دیوار زیر آینه نمایان است. آینه ی موردنظر قابی ‏کلاسیک با نقوشی برجسته و به رنگ سیاه دارد. طیف رنگی که در این تصویر شاهد آن هستیم از سفید تا ‏مشکی است. در واقع سفید، مشکی، طیفی از طوسی و نه هیچ رنگی دیگر. وضعیت قرار گرفتن مرد در مقابل ‏آینه با قامتی صاف و بصورت خبردار است. یک کلاه لبه دار مشکی بر سر دارد و سایه ای از مرد بصورت نیمه ‏جان بر روی دیوار نمایان است. گویی مرد چیزی در دست چپ خود دارد و دست راستش را در جیبش فرو ‏برده است. حالت پرانتزی پا در وضعیت فوق نمایان است و بنظر میرسد مرد مقابل آینه به تصویر پس سر ‏خود در آینه می نگرد.‏
به نظرمیرسد آنچه در این تصویر می بینیم تلفیقی است از چند سبک که اندیشه و احساس خالقش آن را ‏تغذیه می کند.

ردپای سبک های مینمالیسم ، سوررئالیسم و هنر مفهومی در اثر بابی بکر:‏
تصویر درون آینه خارج از انتخاب مخاطب بازنمایانیده شده است و این اولین جرقه اندیشیدن را در ذهن ‏مخاطبانش ایجاد می کند. پوشانیدن سر از جمله ویژگی همه آثار موجود در مجموعه ‌‎“History”‌‏ این هنرمند است، که اثر مورد بررسی هم در این مجموعه جای دارد و بنوعی این خارج از انتظار بودن تصویر درون آینه و پنهان ‏ماندن صورت کارکتر تا حدودی در راستای همان ویژگی قرار گرفته است. چنانچه از منظر هنر مفهومی بدان بنگریم، ذات این اثر چنان دست نیافتنی و گریز پا می نماید که بنظر میرسد علیرغم کشمکش فراوانی ‏که به واسطه این خارج از انتظار بودن تصویر در ذهن مخاطب انجام می شود، نتیجه اصیل و قطعی ای که بر ‏سر آن اشتراکی حاصل شود بدست نمی آید.‏
اما چنانچه طراحی صحنه و کارگردانی ان توسط خالق اثر را امر هنری بدانیم، شاید بتوان گفت اجرای این ‏طراحی و در راستای رسانیدن ایده و مفهومی که در ذهن شکل گرفته و انتقال آن به مخاطب قلمرو ‏سودمندی را بتوان لحاظ کرد و از این حیث می توان گفت این مرز جدا ناشدنی است.‏
خلوت بودن تصویر و سرمای ناشی از رنگ طوسی و فضای حاکم و حضور آبجکت های مورد نظر و حذف ‏ابجکت های بی ربط و اضافی،تا کید بر معنا و محتوا به کمک خرق عادتی که در آینه شاهدش هستیم، تو ‏جه زیادی را در مواجهه با تصویر از مخاطبش جلب می کند که از مشخصه های بارز مینیمالیسم در تصویر ‏است.‏
چنانچه آنچه که در آینه می بینیم ذهنیت کارکتر مورد نظر در مواجهه اش با آینه باشد که نقاش آن را به ‏تصویر کشانده، در این صورت، واقعیت برتری بازنمایی شده است که ذهنیات را مقدم بر عین می داند و این ‏واقعیت برتر ما را به سوررئالیسم می رساند. اما فارغ از این همه آنچه تامل برانگیز است، رنگِ شُره کرده از ‏آینه ای است که متفاوت و خارج از انتظار عمل کرده است. این خود جای بسی تامل دارد ...‏
http://www.hoozoor.com/4271-2/

 

مهدیسا دباغیان

 


درباره موسیقی فیلم ساعتها

ارسال شده توسط مهدیسا دباغیان در 98/2/24:: 6:34 صبح

موسیقی فیلم ساعتها، کاری از فیلیپ گلاس (Philip Glass) آهنگساز مشهور آمریکایی، یکی از بنیان‌گذاران موسیقی مینیمال و از تاثیرگذارترین آهنگ‌سازان قرن بیستم است .
اگر بتوان تغیر احوال هنر و آثار ناشی از آن را ، در یک بستر زمانی ، از هنر برای هنرمند، به هنر برای هنر و سرانجام هنر برای مخاطب پنداشت، می توان گفت که در موسیقی مینیمال، به نوعی، با اجتناب از ساختارهای پیچیده و تغییر فرم آهسته و تدریجی و تکرار عبارت‌های موسیقی یا موتیفها ، موسیقی بنوعی به ابزاری برای انتقال مفهوم مشخص توام با تاکید به مخاطب همراه است.
شاید بتوان باقدری تمرکز از لحاظ محتوى بنوعی سیر داستان را در  موسیقى فیلم حس کرد و این در حالیست که انگار موسیقى جدا از فیلم ساعت ها باز هم رسالت انتقال محتوى را برعهده دارد و در واقع شاید بشود گفت که این موسیقی بوده که توانسته به فیلم قدرت ببخشد.
باید بخاطر داشت که اصل و اساس این سبک، از ساختارگراهای روسی برخاسته است و مینیمالیست ها رویکردشان این بود که مفاهیم باید بسادگی و با ساختاری ساده و به دور از هرگونه پیچیدگی بیان شود .آنها هنر مینیمال را ابزاری دانستند برای انتقال مفهوم ، قصه، و یا هر ساختار مشخصی و این دقیقن همان چیزیست که دیگر در پسا ساختارگراها نخواهیم دید.

 

مهدیسا دباغیان


درباره عکسی از استنلی کوبریک

ارسال شده توسط مهدیسا دباغیان در 98/2/24:: 6:23 صبح

 

https://www.instagram.com/p/BsUyGc2gap-/?utm_source=ig_web_copy_link


رفتن، واژه ای که معناهای زیادی را در  سینه دارد. 
رفتن و رد شدن، رفتن و جاری بودن، رفتن و گذشتن، رفتن و خرسندی، رفتن و شروع، رفتن و فنا، رفتن و دوری باطل، رفتن و تکرار، رفتن و هر تجربه ای...
در این قدم های از زمین برخاسته نشانی از تردید و تعلیق نمی بینم. هرگونه صیرورت و شدنی که هست، در قدرت است و استقلال. حرکتی که بی انکه از رنگ بهره ای ببرد، گرمای ناشی از پویایی زندگی انسانی و نه عواطف زنانه را در بیانگری اش بروز می دهد.

 

مهدیسا دباغیان


آزادی

ارسال شده توسط مهدیسا دباغیان در 97/9/9:: 1:47 عصر
آزادی چه تعریفی دارد ؟ 

جان استوارت میل ، فیلسوف شهیر انگلیسی ، در کتاب "درباره ی آزادی" تعریف مهمی از آزادی و مفهوم آن ارائه میدهد : 

"آزادی من برای حرکت دادن مشتم در هوا آنجایی به پایان میرسد که صورت شما آغاز میشود . یگانه دلیل موجه برای آنکه مرا از عملی کردن خواسته ام باز دارند ، یا وادارم کنند که برخلاف خواسته ام عمل کنم ، این است که شخص دیگری از اعمال من آسیب ببیند. زندگی خصوصی من به خودم مربوط است . مادامی که عملا با کردار خود به شخص دیگری آسیب نمی رسانم قدرت و جامعه حق دخالت در آن را ندارد . 
هر کس که بالغ شده باشد و بتواند تصمیم های آگاهانه بگیرد باید از آزادی روش زندگی برخوردار باشد . حتی اگر من با اعمالم به خودم آسیب برسانم ، این دلیل کافی برای مداخله ی قدرت و جامعه در زندگی شخصی من نخواهد بود . 
پدر مآبی یعنی کنترل اعمال افراد با این استدلال که خیر آنها را بهتر از خودشان تشخیص میدهند و این تنها در حق کودکان ، بیماران روانی و افراد غیر متمدن صادق است نه افراد بالغ ، آگاه و تحصیل کرده ..."

نایجل واربرتون 
کتاب: آثار کلاسیک فلسفه
نشر:ققنوس


بنظر من ، محدوده و محدودیت های فردی هر کس به خودش انگیزه ها ش و امیال و خرسندی ای که در نتیجه انتخابش اکتساب می کنه مربوطه . اگر چه واقعن تمام اینها هم ریشه در بسیاری عوامل بیرونی دارند که به اجتماع منتهی می شود... در واقع از زمانی که بشر زندگی جمعی رو برگزید ، سنجشش در خارج از ظرف جامعه  و فارغ از آن امری بیهوده بنظر میرسه

مهدیسا دباغیان 


<      1   2   3   4   5   >>   >